۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

ایران و آریاییان


نظریه‌ای که امروز بیش از هر نظریهٔ دیگری در میان صاحب‌نظران مقبول است اینست که قبایلی که خود را آریایی (آریایی در زبان ایشان به معنی شریف یا نجیب بود) می‌خوانندند در اواخر هزارهٔ دوم پیش از میلاد (در این تاریخ اختلاف بسیار است) به فلات ایران سرازیر شدند. از بررسی اساطیر و زبان ایشان برمی‌آید که ایشان خویشاوندی نزدیک با هندیان داشتند و گویا پیش از آمدن آنان به ایران و مهاجرت دستهٔ دیگر به هند با هم می‌زیستند. به هر حال آنچه مسلم است اینست که هر دو دسته خود را آریایی می‌خواندنداز آنجا كه می‌دانیم مهاجرت‌های انسانی و جابجایی تمدن‌ها در طول تاریخ همواره به دلیل دستیابی به «شرایط بهتر برای زندگی» بوده است، در دوران باستان این «شرایط بهتر» بویژه عبارت از آب فراوان‌تر و خاك حاصلخیزتر بوده است. اگر چنانچه بتوانیم دلایلی برای این گمان فراهم سازیم كه در روزگار باستان ویژگی‌های آب‌وهوایی و چشم‌انداز طبیعی در فلات ایران مناسب‌تر از روزگار فعلی بوده است؛ و از سوی دیگر مشخص شود كه خصوصیات آب‌وهوایی در سرزمین‌های شمالی ایران نامناسبتر از امروز و حتی روزگار باستان بوده است؛ می‌توانیم مهاجـرت بـزرگ آریـاییـان به ایـران امروزی را با تردید مواجه كنیم و حتی احتمال مهاجرت‌هایی از ایران به نقاط دیگر جهان را مطرح سازیم.

ایران پیش از آریاییان

عکسی از شوش پایتخت تمدن ایلام

پیش از آریاییان تمدن‌های

شهر سوخته (در سیستان)،

تمدن عیلام (در شمال خوزستان)،

تمدن جیرفت (در کرمان)،

تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)،

تمدن اورارتو (در آذربایجان)،

تپه گیان (در نهاوند)

تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز)

در سرزمین ایران بودند.

ایلامیان یا عیلامی‌ها از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م.، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی کردند. به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسلهٔ عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها، تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است

ساکنان زاگرس


آنچه كه پيرامون تاريخ ايران در كتاب هاي تاريخي نوشته شده است ، معمولاً آغاز تاريخ ايران را از ابتداي دوران مادها و يا هخامنشي معرفي نموده و دربارهء اقوامي كه پيش از مادها در اين سرزمين مي زيسته اند بندرت و يا كمتر اشاره اي مي شود . ولي بر اثر تحقيقات و پژوهش هاي بعمل آمده و با توجه به يافته هاي باستاني ، در نقاط مختلف ايران خصوصاً در منطقه زاگرس ، چنين معلوم مي شود كه پيش از آمدن ماد ها و پارس ها به فلات ايران اقوام ديگري كه خود با آريايي ها نزديكي داشته اند از مدت ها پيش ، در اين نواحي مستقر بوده اند . اين اقوام ، دولتي تشكيل داده و در مقابل تهاجمات دولت مقتدر آشور پيوسته مقاومت كرده اند . اقوام فوق در عين حال صاحب تمدن ، فرهنگ و هنر عالي و با شكوهي بوده كه آثار و بازمانده هاي آنها را امروزه به ويژه از منطقه زاگرس مي شناسيم .

بیش اغاز تاریخ ایران

هنگامی که سخن از تاریخ ایران می‌رود باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از سرآغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته‌اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از آنجا ایرانی می‌خوانده‌اند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده‌است زیسته‌اند.

هنگام سخن از تاریخ ایران بیش‌تر مورد دوم مقصود است.به همین دلیل گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی‌ها (که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده‌است) به فلات ایران آغاز می‌کنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده‌است. پیش از ورود آرییایان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا. برای نمونه تمدن شهر سوخته (در سیستان)، تمدن عیلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز) ذکر می‌شود. با این حال نظریاتی نیز وجود دارد که برخی از این تمدن‌ها ریشهٔ آریایی (پیش از مهاجرت اصلی آریاییان به ایران) داشته‌اند.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه



اولين چيزی که بعد از ديدن اين عکس به ذهنم رسید اين بود که چرا ما به اين روز افتاديم؟
به راستی چرا؟
ايا مشکل پادشاهانمان بودند يا خودمان؟
ايا اسلام بود يا زرتشت؟
ما کسی بوديم که اوازه ما به گوش دنيا رسيده بود.
اوازه ای که هنوز هم هست.
مگر نه اين بود که وقتی کورش بزرگ بابل را گرفت به هيچکسی اسيب نرساند که هيچ تمام حق و حقوق آنان را به آنها داد.
مگر نه اينکه منشور حقوق بشر را ما به جهان هديه داديم؟
پس چرا اکنون ما در ميان جهانی که مملو از گفتار نيک پندار نيک و رفتار نيک کرديم هيچ جایی نداريم؟
پس چرا اکنون خودمان از ان بی نسيبيم؟
********

اينها سؤالاتی بودند که به ذهن من رسيد و در پی جواب آنها هستم تا پيدا کنم.

کفر نمیگویم

خدایا کفر نمیگویم
پریشانم
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بیآنکه خود خواهم، اسیر زندگی کردی
خداوندا!
اگر روزی زعرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرماخیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
دكتـر شريعتـی